ارزش گذاری فرآیند تحلیلی تعیین ارزش فعلی (یا پیش بینی شده) یک دارایی یا یک شرکت است. تکنیک های زیادی برای انجام ارزش گذاری استفاده می شود. تحلیلگری که برای یک شرکت ارزشگذاری انجام می دهد، به مدیریت کسب و کار، ترکیب ساختار سرمایه، چشم انداز درآمدهای آتی، و ارزش بازار دارایی های آن، و بسیاری از معیارهای دیگر نگاه می کند.
در ارزشگذاری اغلب از تحلیل بنیادی استفاده می شود، اگرچه ممکن است چندین روش دیگر مانند مدل قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای (CAPM) یا مدل تنزیل سود سهام (DDM) استفاده شود.
ارزش گذاری می تواند هنگام تلاش برای تعیین ارزش منصفانه یک اوراق بهادار مفید باشد، که بر اساس آنچه خریدار مایل است به فروشنده بپردازد، تعیین می شود، البته با فرض اینکه هر دو طرف با میل وارد معامله شوند. هنگامی که اوراق بهادار در بورس معامله می شود، خریداران و فروشندگان ارزش بازار سهام یا اوراق قرضه را تعیین می کنند.
با این حال، مفهوم ارزش ذاتی به ارزش درک شده یک اوراق بهادار بر اساس درآمدهای آتی یا برخی ویژگی های دیگر یک شرکت اشاره دارد. اینجاست که ارزش گذاری مطرح می شود.
تحلیلگران برای تعیین اینکه آیا یک شرکت یا یک دارایی توسط بازار بیش از ارزش یا کمتر از ارزش واقعی آن ارزش گذاری شده است، یک ارزیابی کامل و جامع را انجام می دهند.
دکتر اسماعیل ابراهیمی
روشی است که به شرکت های مشابه، از نظر اندازه و صنعت، و نحوه تجارت آنها برای تعیین ارزش منصفانه برای یک شرکت یا یک دارایی نگاه می کند.
تحلیلگران برای دارایی ها یا سرمایه گذاری ها با استفاده از جریان های نقدی ورودی و خروجی آتی تولید شده توسط آن دارایی، ارزشی قائل می شوند که به آن تحلیل جریان نقدی تنزیل شده (DCF) می گویند.
مدلهای ارزشگذاری مطلق تلاش میکنند تا ارزش ذاتی یا «واقعی» یک سرمایهگذاری را تنها بر اساس اصول بنیادی آن سرمایه گذاری بیابند. ارزیابی این اصول به سادگی به این معنی است که شما فقط روی مواردی مانند سود سهام، جریان نقدی و نرخ رشد یک شرکت متمرکز خواهید بود. مدلهای ارزشگذاری که در این دسته قرار میگیرند شامل مدل تنزیل سود سهام، مدل جریان نقدی تنزیلشده و مدل مبتنی بر دارایی ها است.
در مقابل، مدلهای ارزشیابی نسبی یا مدل بازار با مقایسه شرکت مورد نظر با سایر شرکتهای مشابه در بازار سرمایه عمل میکنند. این روش ها شامل محاسبه ضریب برخی نسبت ها، مانند ضریب قیمت به سود (P/E)، ضریب قیمت به فروش (P/S) و مقایسه آنها با ضریب شرکت های مشابه است.
به عنوان مثال، اگر ضریب P/E یک شرکت کمتر از ضریب P/E یک شرکت قابل مقایسه باشد، ممکن است شرکت اصلی کم ارزش تلقی شود. به طور معمول، محاسبه مدل ارزش گذاری نسبی بسیار ساده تر و سریعتر از مدل ارزش گذاری مطلق است، به همین دلیل است که بسیاری از سرمایه گذاران و تحلیلگران تحلیل خود را با این مدل آغاز می کنند.
روش های مختلفی برای ارزیابی و ارزشگذاری سهام شرکتها و سایر دارایی ها وجود دارد که در زیر به برخی از آنها می پردازیم:
تجزیه و تحلیل شرکت قابل مقایسه روشی است که به شرکت های مشابه، از نظر اندازه و صنعت، و نحوه تجارت آنها برای تعیین ارزش منصفانه برای یک شرکت یا یک دارایی نگاه می کند. روش معاملات گذشته به معاملات گذشته شرکت های مشابه نگاه می کند تا ارزش مناسب را تعیین کند. روش ارزشیابی مبتنی بر دارایی نیز وجود دارد که تمام ارزش دارایی های شرکت را با فرض اینکه به ارزش بازار منصفانه فروخته شده اند جمع می کند تا ارزش ذاتی آن دارایی به دست آید.
گاهی انجام همه این روش ها و سپس محاسبه میانگین موزون آنها برای محاسبه ارزش ذاتی یک دارایی مناسب خواهد بود. در این میان، برخی از روشها برای صنایع خاصی مناسبتر هستند و برای برخی دیگر اصلا مناسب نیستند. به عنوان مثال، شما از یک روش ارزشگذاری مبتنی بر دارایی ها برای ارزش گذاری شرکت مشاوره ای یا یک شرکت خدماتی که دارایی های بسیار کمی دارد استفاده نمی کنید. در عوض، برای این نوع کسب و کار از یک روش مبتنی بر درآمد های تنزیل شده استفاده خواهید کرد.
تحلیلگران برای دارایی ها یا سرمایه گذاری ها با استفاده از جریان های نقدی ورودی و خروجی آتی تولید شده توسط آن دارایی، ارزشی قائل می شوند که به آن تحلیل جریان نقدی تنزیل شده (DCF) می گویند. این جریانهای نقدی با استفاده از نرخ تنزیل به ارزش فعلی تنزیل میشوند، که نرخ این تنزیل بر مبنای بازده مورد انتظار سرمایه گذار خواهد بود.
نکته: در رویکردهای DCF برای ارزشگذاری و قیمتگذاری سهام، از روش هایی مانند مدلهای تنزیل سود تقسیمی مانند مدل رشد گوردون، استفاده میشود.
اگر شرکتی در حال خرید ماشینآلاتی باشد، آن شرکت جریانات نقدی خروجی برای خرید آن ماشین آلات و همچنین جریانات نقدی مثبت ورودی ناشی از استفاده از آن دارایی ها و ماشین آلات را تجزیه و تحلیل میکند. تمام جریان های نقدی مذکور به ارزش فعلی تنزیل می شوند و کسب و کار ارزش فعلی خالص (NPV) را تعیین می کند. اگر NPV یک عدد مثبت باشد، شرکت باید سرمایه گذاری کرده و دارایی را خریداری نماید.
فرمول سود هر سهم (EPS) به عنوان کل سود خالص در دسترس سهامداران عادی، تقسیم بر تعداد سهام عادی موجود در شرکت محاسبه می شود. EPS نشانگر سود هر سهم شرکت است و هر چه شرکت بتواند درآمد بیشتری به ازای هر سهم ایجاد کند، ارزش هر سهم برای سرمایه گذاران بیشتر خواهد بود.
تحلیلگران همچنین از نسبت قیمت به درآمد (P/E) برای ارزش گذاری سهام استفاده می کنند که به عنوان قیمت بازار هر سهم تقسیم بر EPS آن سهم محاسبه می شود. نسبت P/E محاسبه می کند که قیمت سهام نسبت به درآمد هر سهم چقدر گران است.
به عنوان مثال، اگر نسبت P/E یک سهام 20 باشد، این به معنای آن است که قیمت بازار سهم 20 برابر سود هر سهم آن شرکت می باشد. یک تحلیلگر این نسبت P/E را با سایر شرکتهای همان صنعت و با نسبت P/E بازار آن صنعت مقایسه میکند. در ارزشگذاری سهام، استفاده از نسبتهایی مانند P/E ، P/S و P/B برای ارزشگذاری یک شرکت، ارزشگذاری مبتنی بر بازار یا روش نسبی نامیده میشود.
هنگامی که تصمیم می گیرید برای اولین بار از کدام روش ارزش گذاری برای ارزش گذاری یک سهام استفاده کنید، به راحتی می توانید تحت تأثیر تعداد تکنیک های ارزش گذاری موجود در دسترس سرمایه گذاران قرار بگیرید. روشهای ارزیابی وجود دارند که نسبتاً ساده هستند، در حالی که سایر روشها دارای پیچیدگی های بیشتری هستند.
متأسفانه، هیچ روش واحدی برای ارزشگذاری همه سهام به یک شکل وجود ندارد. هر سهم متفاوت است، و هر صنعت یا بخش دارای ویژگی های منحصر به فردی است که ممکن است به چندین روش ارزش گذاری نیاز داشته باشد. در عین حال، روشهای مختلف ارزشگذاری، ارزشهای متفاوتی را برای یک دارایی یا سهام یک شرکت ایجاد میکنند که ممکن است تحلیلگران را به سمت استفاده از تکنیکی سوق دهد که مطلوبترین خروجی را ارائه میدهد.
روشهای زیادی برای محاسبه ارزشگذاری وجود دارد و در مورد اینکه چه چیزی و در چه زمانی ارزشگذاری میشود، متفاوت خواهد بود. یک محاسبه رایج در ارزش گذاری یک کسب و کار شامل تعیین ارزش منصفانه تمام دارایی های آن شرکت منهای همه بدهی های آن است. این یک محاسبه مبتنی بر دارایی است که تحت عنوان ارزش خالص دارایی ها (NAV) شناخته می شود. البته این روش برای شرکتهایی که دارایی محور هستند و درآمد آنها متکی بر دارایی های آنهاست استفاده می شود. به عنوان مثال شرکتهای سرمایه گذاری و هلدینگ ها و یا صندوق های سرمایه گذاری از جمله کسب و کارهایی هستند که از این طریق ارزشگذاری می شوند
هدف از ارزش گذاری، تعیین ارزش دارایی یا سهام یک شرکت و مقایسه آن با قیمت فعلی بازار است. این کار به دلایل مختلفی انجام می شود، مانند جذب سرمایه گذار، IPO، فروش شرکت، خرید شرکت، فروش دارایی ها یا بخش هایی از کسب و کار آن شرکت، خروج شریک یا اهداف ارث و میراث.
ارزش گذاری فرآیند تعیین ارزش دارایی یا شرکت است. ارزش گذاری مهم است زیرا به خریداران احتمالی ایده می دهد که برای یک دارایی یا شرکت چقدر باید بپردازند و برای فروشندگان احتمالی نیز این ایده را می دهد که چقدر باید بفروشند.
ارزش گذاری نقش مهمی در صنعت M&A و همچنین در رشد یک شرکت دارد. روش های ارزش گذاری زیادی وجود دارد که همگی مزایا و معایب خود را دارند.
و در نهایت اینکه تا زمانی که یک کسب و کار ارزشگذاری نشده است، قیمت و ارزش آن شرکت یا آن دارایی نامعلوم و نامشخص می باشد، لذا ارزشگذاری سهام شرکتها و تعیین قیمت ذاتی آن کسب و کار، ارزش شرکت را برای مالکان آن معلوم و بر رشد شرکت تاثیر خواهد داشت.
هدف از ارزش گذاری، تعیین ارزش دارایی یا سهام یک شرکت و مقایسه آن با قیمت فعلی بازار است.
سرمایهگذاران براساس سطح ریسکپذیری خود به دنبال شناخت فرصتهای سرمایهگذاری سودآورند و بازار سرمایه بهعنوان یکی از بازارهای جذاب، پویا و متنوع میتواند پاسخگوی نیاز سرمایهگذاران از قشرهای مختلف باشد.