شرکت ها به طور کلی از ساختارهای سرمایه متفاوتی بهره می برند، این که یک شرکت برای تهیه دارایی های خود از چه ساختاری استفاده میکند به این موضوع بستگی دارد که آن کسب و کار چه میزان از آورده سهامداران شرکت و چه میزان از بدهی ها برای تامین دارایی های خود استفاده می کند این که چه ترکیبی از بدهی ها و آورده سهامداران در ساختار سرمایه شرکت قرار داشته باشد، نوع ساختار سرمایه آن کسب و کار را تعیین می کند، بهینه بودن این نسبت در شرکت ها سبب کاهش در هزینه ساختار سرمایه آنها خواهد شد، هزینه ساختار سرمایه شرکت ها یکی از مهمترین موضوعاتی هست که برای یک کسب و کار از اهمیت فوق العاده برخوردار است، زیرا که هر چه هزینه ساختار سرمایه یک شرکت که همانا بهای تمام شده منابع به دست آمده توسط آن کسب و کار میباشد کوچکتر باشد، میتواند ارزش شرکت را بالاتر ببرد، به عنوان مثال دو شرکتی که هر دوی این شرکت ها در یک موضوع کسب و کار و در تولید یک محصول و به یک اندازه و در یک موقعیت تجاری باشند و به طور کلی بسیار شبیه به هم باشند، شرکتی دارای ارزش بیشتری می باشد که ساختار سرمایه آن بهینه بوده و این بهینه بودن آن، هزینه ساختار سرمایه آن را به حداقل ممکن رسانده باشد اینکه چه مواردی در نرخ هزینه ساختار سرمایه شرکت ها موثر است می توان به موارد زیر اشاره نمود: بازده بدون ریسک در اقتصاد کشور، هزینه های بدهی یک شرکت که تسهیلات با نرخ های بدهی گوناگونی را دریافت کرده است، میزان و نرخ مالیات پرداختی شرکت به دولت، بازده مورد انتظار سهامداران از فعالیت شرکت و کسب سود از سهام آن، نسبت بین استفاده از بدهی و آورده سهامداران در ساختار سرمایه شرکت و میزان تحمل ریسک سیستماتیک که بر شرکت وارد می شود؛ همه این موارد تعیین کننده نرخ هزینه ساختار سرمایه آن کسب و کار خواهد بود.
رشد پایدار یک شرکت در حقیقت همان ظرفیت و پتانسیل رشد آن کسب و کار می باشد. آقای رابرت هیگینز از دانشمندان حوزه علوم مالی برای اولین بار این موضوع را مورد مطالعه و ارزیابی دقیق قرار داد، ایشان بیان داشت که رشد های حقیقی یک کسب و کار که در واقع همان رشدهای فروش دوره ای شرکت ها می باشند می بایست منطبق بر نرخ رشد پایدار آن شرکت باشد، این بدین معنا است که چنانچه رشد حقیقی از رشد پایدار یا پتانسیل رشد آن کسب و کار بالاتر باشد، تداوم این موضوع سبب می شود که شرکت با کمبود وجه نقد مواجه شود، همین موضوع در دهه نود میلادی برای شرکت Dell اتفاق افتاد به طوری که موجودی نقد شرکت Dell کفایت هزینه های یک روز شرکت را هم نمی کرد، تداوم این موضوع سبب میشد که شرکت با دریافت بدهی های روز افزون ریسک مالی خود را بالا برده و به این ترتیب کم کم خود را به ورطه ورشکستگی بکشاند، از طرفی دیگر عدم رشد حقیقی شرکت به اندازه ظرفیت رشد پایدار آن، سبب ایجاد مازاد وجه نقد جاری در شرکت شده که این موضوع نیز عدم کارایی آن کسب و کار را به دنبال خواهد داشت، هر دوی این موضوعات، یعنی افزایش ریسک شرکت در نتیجه افزایش هزینه های مالی و از طرفی عدم استفاده صحیح از منابع نقد، می تواند ارزش آن کسب و کار را کوچک نماید و بالعکس، استفاده صحیح و بهینه از منابع شرکت و کاهش ریسک مالی آن و در نتیجه همگامی رشد حقیقی با رشد پایدار می تواند ارزش شرکت را بالاتر ببرد.
شرکت Dell با بهره گیری از متخصصان حوزه مدیریت مالی کسب و کارها، توانست با انطباق رشدهای واقعی خود با رشد پایدارش، از خطر ورشکستگی نجات یابد.
مدیران کسب و کار می توانند هر رشدی را که مدنظر دارند و برای آن برنامه ریزی کرده اند را انجام دهند، اما باید الزامات این رشد را مدنظر قرار دهند و رشد پایدار را بر اساس رشدی که می خواهند انجام دهند، ایجاد نمایند. این الزامات مواردی را مانند توجه به حاشیه سود خالص، سرعت گردش کسب و کار، نوع ساختار سرمایه و میزان استفاده از بدهی درآن و همچنین سیاست تقسیم سود در مجامع شرکت را شامل می شود.
صورتهای مالی شرکتها بیان کننده سود های حسابداری کسب و کارهاست که این سودها ناشی از از کسر هزینه های حسابداری از فروش شرکت و یا درآمدهای عملیاتی آن می باشد؛ اما در حقیقت این سودها بیان کننده اقتصادی بودن یا اقتصادی نبودن آن سود برای شرکت نیست گاهی دو شرکت هر دو به یک سود مشترک می رسند اما این سود ممکن است برای یک شرکت اقتصادی بوده و برای شرکت دیگر غیر اقتصادی باشد. اقتصادی بودن سودهای ناشی از عملکرد کسب و کارها سبب افزایش ارزش آن کسب و کار خواهد شد بنابراین چنانچه نیت ما افزایش ارزش شرکتمان باشد می بایست به اقتصادی بودن سود های به دست آمده توجه ویژه نماییم.
این که یک شرکت سود اقتصادی به دست آورده است یا خیر به موضوعی تحت عنوان ارزش افزوده اقتصادی (EVA) بر می گردد؛ ارزش افزوده اقتصادی در حقیقت عبارت است از سود عملیاتی شرکت پس از کسر مالیات که مخارج سرمایه ای شرکت نیز از آن کسر گردد، چنانچه این عدد به دست آمده مثبت باشد ارزش افزوده اقتصادی به دست آمده و سود شرکت اقتصادی است اما اگر چنانچه نتیجه منفی باشد سود حاصله غیر اقتصادی است و ارزش افزوده اقتصادی ایجاد نشده است.
مخارج سرمایه ای یک شرکت نیز عبارت است از تمامی سرمایه به کار گرفته شده در آن کسب و کار که شامل سرمایه در گردش و دارایی ها و تجهیزات مورد استفاده در آن کسب و کار بوده که با تاثیر نرخ هزینه ساختار سرمایه آن شرکت در این سرمایه به کار گرفته شده، میزان و مقدار مخارج سرمایه ای مشخص می گردد. چنانچه ارزش افزوده اقتصادی در یک کسب و کار حاصل شود ارزش بازار آن کسب و کار نیز بالاتر خواهد بود و بالعکس عدم ایجاد ارزش افزوده اقتصادی سبب کوچکتر شدن و کم ارزش تر شدن آن کسب و کار خواهد شد، چرا که سودهای حاصله را غیر اقتصادی می نماید.
اینکه سود شرکت دارای کیفیت میباشد یا خیر خود موضوع بسیار مهم و با اهمیتی می باشد، گاهی سود هایی که شرکت ها کسب می کنند از کیفیت لازم برخوردار نیست، شناسایی و تعیین اینکه آیا سود شرکت دارای کیفیت میباشد یا خیر به این موضوع برمیگردد که آیا فروش و سود آن کسب و کار از رشد سرمایه در گردش آن شرکت بیشتر بوده است یا خیر؛ مسلماً شرکتی که از طریق سرمایه در گردش منابع زیادی را وارد عملیات شرکت می نماید و از طرفی نمی تواند از این منابع عملیاتی موجود استفاده صحیح نماید و نتواند فروش و سود لازم را ایجاد کند، در این صورت فروش و سود کسب شده توسط شرکت دارای عدم کیفیت لازم بوده و بالعکس شرکت هایی که فروش ها و سودهای با رشد بیشتری را در مقابل رشد های سرمایه در گردش کمتر ایجاد می کنند کسب و کارهایی هستند که دارای سود با کیفیت می باشند و از آن منابع به درستی استفاده کرده اند؛ تعداد معدودی از شرکتها هم وجود دارند که کسب و کاری با هوشمندی بالا را مدیریت میکنند، چنانچه با عدم افزودن بر سرمایه در گردش و یا حتی کاهش میزان آن نسبت به گذشته، سود و فروش خوبی را ایجاد می کنند، که این بهترین حالت برای یک شرکت و کسب و کار خواهد بود؛ بدیهی است شرکت هایی که به نحو بهینه از سرمایه در گردش خود استفاده کرده و سودهای با کیفیت می سازند دارای ارزش بیشتری نسبت به شرکتهای رقیب خود خواهند بود.
دو شرکت را در نظر بگیرید که این دو شرکت از یک میزان سرمایه در گردش و تجهیزات و ماشین آلات و دستگاه های مختلف استفاده می کنند، اما یکی از شرکتها درآمد و فروش بیشتری را به نسبت شرکت دیگر با همین میزان سرمایه ایجاد میکند که این موضوع در حقیقت گردش کسب و کار در آن شرکت را بالاتر خواهد برد، بنابراین بسیار مهم است که شرکت ها با استفاده از سرمایه های به کار گرفته شده کمتر، فروش های بیشتری را ایجاد نمایند که این موضوع سبب بالاتر رفتن سرعت گردش دارایی ها و سرمایه های آن کسب و کار خواهد شد؛ معمولاً برخی کسب و کارها در صنایعی با کاربرد سرمایه کم تر مانند شرکت های خدماتی، از سرمایه در گردش و تجهیزات و ماشینآلات و موجودی انبار کمتری استفاده می کنند و در نتیجه با ایجاد فروش ها و درآمدهای بیشتر، سرعت بالاتری را سبب می شوند و در مقابل شرکت هایی که از سرمایه های بزرگتری استفاده می کنند، مانند شرکت های خودروسازی و یا شرکت های تولید فولاد، گردش کسب و کار کوچک تری را ایجاد می نمایند، اما در هر حال هر کدام از صنایع چه صنایع سرمایه محور و چه صنایعی که سرمایه کمتری در آنها به کار برده می شود می بایست تلاش نمایند تا به نسبت سرمایه به کار برده شده، فروش های بالاتری را ایجاد نمایند که اگر این اتفاق در شرکت ها با برنامه ریزی مدون و خوب اجرا شود، بر ارزش آن کسب و کار خواهد افزود.
کسب و کارهای گوناگون برای ایجاد فروش و سودهای بیشتر در شرکت خود، سرمایه گذاری های گوناگونی را انجام می دهند و معمولاً شرکتها از یک پرتفوی متنوعی از سرمایه گذاری ها استفاده میکنند؛ دو عامل بسیار مهم در همه سرمایه گذاری ها برای کسب بازدهی مناسب وجود دارد که این دو عامل عبارتند از 1- بازده مورد انتظار آن سرمایه گذاری و 2- ریسک تحمیل شده بر آن سر مایه گذاری. چنانچه کسب و کار ها تلاش نمایند که در سرمایه گذاری های خود از حداقل ریسک در مقابل بالاترین بازدهی مورد انتظار استفاده نمایند، آن سرمایه گذاری می تواند برای آنها مطمئن و سودآور باشد، ترکیب متنوعی از سرمایه گذاری هایی از صنایع مختلف در پرتفوی شرکتها می تواند ریسک های غیر سیستماتیک سبد سرمایه گذاری های آن کسب و کار را به شدت کاهش داده و در مقابل بازدهی و سود های مناسبی برای آن ایجاد نماید، این موضوع سبب افزایش ارزش شرکت ها در طول فعالیت آنها خواهد شد.
در علم سرمایه گذاری برای شناسایی یک پرتفوی مناسب با خصوصیات مذکور از یک منحنی به نام منحنی مارکویتز استفاده می کنند و همینطور از از عملیات ریاضی خاصی در جهت بهینه سازی این پرتفوی بهره می برند.
هنگامی که صحبت از بازده مورد انتظار یک سرمایه گذاری می کنیم در حقیقت به این موضوع می پردازیم که آن دارایی یا آن سرمایه گذاری، احتمالاً چه میزان بازدهی و سودآوری را برای ما خواهد داشت. محاسبه بازده مورد انتظار برای آن سرمایهگذاری مستلزم دانستن عناصر گوناگونی می باشد، بازده مورد انتظار در حقیقت این موضوع را یادآوری می کند که ما چه انتظاری از بازدهی این دارایی یا این سرمایهگذاری باید داشته باشیم، عواملی که برای تعیین و ارزیابی این نوع بازده مورد استفاده قرار می گیرد شامل موارد زیر می باشد، 1- بازده بدون ریسکی که اقتصاد یک کشور در حال پرداخت به سرمایه گذارانی است که سرمایه گذاری بدون ریسک انجام میدهند، این مورد در کشورهای گوناگون متفاوت خواهد بود و بسیار به نرخ تورم و نرخ بهره وابستگی دارد. 2- بازدهی که به طور میانگین یک بازار بزرگ که مشتمل بر سرمایه گذاری های گوناگون و متنوع می باشد به سرمایه گذاران خود پرداخت میکند. 3- ریسک سیستماتیک آن سرمایه گذاری یا آن دارایی که از طرف اقتصاد کلان بر آن وارد می شود، که نوسانات بزرگ یا کوچکی را می تواند در آن سرمایه گذاری و یا دارایی ایجاد نماید، هرچه نوسانات دارایی به نسبت نوسانات بازار بزرگتر، ریسک سیستماتیک هم بزرگتر و هرچه نوسانات آن دارایی نسبت به نوسانات بازار کوچکتر باشد، ریسک سیستماتیک آن دارایی نیز کوچک تر خواهد بود، گاهی یک دارایی و یا یک نوع خاصی از سرمایه گذاری، نوساناتی متضاد و بر خلاف نوسانات بازار بزرگ دارد که ریسک سیستماتیک برای آن دارایی را منفی خواهد کرد، مجموع این موارد بازده مورد انتظار را برای یک سرمایه گذاری به کسانی که قصد سرمایه گذاری در آن دارایی را دارند تعیین می کند .
زمانی که صحبت از ریسک می کنیم ریسک هایی که به دارایی های گوناگون و سرمایه گذاری های متفاوت وارد می شوند به دو نوع کلی مختلف تقسیم می شوند، 1- ریسک های سیستماتیک یا ریسک های ناشی از نوسانات اقتصاد کلان، مانند تغییراتی که در نرخ ارز، نرخ تورم و نرخ بهره بانکی ایجاد میشود و این نوسانات در اقتصاد کلان می تواند تاثیرات گوناگونی را بر دارایی های متفاوت بگذارد؛ به عنوان مثال کوچکترین تغییر در نرخ تورم می تواند اثر بسیار بزرگی در تغییرات فروش یک شرکت داشته باشد و یا بالعکس در یک شرکت و یا دارایی دیگر تغییرات بسیار اندکی ایجاد نماید. شناسایی و ارزیابی اینکه یک دارایی چه میزان متحمل از ریسک سیستماتیک است به بررسی طولانی مدت و رابطه بلند مدت آن دارایی با نوسانات بازار بزرگ اقتصاد کلان خواهد داشت، 2 – ریسکی که ناشی از عملکرد خود آن دارایی ها و سرمایه گذاری ها بوده که تحت عنوان ریسک غیر سیستماتیک شناخته می شود، به عنوان مثال سهام یک شرکتی که از بدهی بسیار زیادی رنج می برد که هزینههای بدهی این شرکت، سود ها و درآمدهای آن را می بلعد، دارای ریسک متفاوتی نسبت به شرکتی که بدهی ندارد و یا از بدهی بسیار کمی استفاده می کند خواهد داشت، ریسک های مالی، ریسک های اعتباری، خطرات استفاده از آن دارایی، کارکنان و روابط آن شرکت و مواردی از این جمله که مختص به یک دارایی یا یک سرمایه گذاری خاص می باشند، ریسک غیر سیستماتیک خواهد بود، شناسایی و ارزیابی این ریسک بر اساس نوسانات بزرگ یا کوچکی که در بازدهی های خود آن دارایی از گذشته تاکنون ایجاد نموده است صورت می گیرد، شرکت هایی که در سرمایه گذاری های خود ریسک های کوچکتری را در مقابل بازدهی های بزرگتر می پذیرند می توانند به افزایش ارزش شرکت خود در طول زمان امیدوار باشند.
چرخه های تجاری شرکت ها که در حقیقت همان چرخه های نقدی و کسب و کار آن شرکتها می باشد، بیان کننده مدت زمان ورود و خروج پول نقد از آن کسب و کار است، این عدد ناشی از فعالیتهای عملیاتی شرکت بوده که بر اساس مدل هایی مانند گردش وصول مطالبات که بیان کننده آن است که مدت زمان وصول مطالبات یک شرکت به طور متوسط چند روز طول می کشد، همینطور گردش پرداختنی های شرکت نیز که بیان کننده آن است که پرداختی های شرکت به طور متوسط هر چند وقت یکبار صورت می پذیرد و همینطور گردش انبار و موجودی کالای شرکت بوده و متوسط ورود و خروج کالا به انبار را بیان می کند؛ چرخه کسب و کار و نقد شرکت از این جهت اهمیت دارد که بزرگ بودن آن در حقیقت دسترسی شرکت رو به منابع نقدی کاهش داده و بالعکس هرچه این چرخه کوچکتر باشد سرعت گردش منابع نقد در آن کسب و کار بالاتر بوده و دسترسی شرکت را به وجوه نقد آسان تر می نماید، این موضوع سبب میشود که شرکت متوسل به افزایش ریسک های مالی از طریق اخذ تسهیلات با نرخ بدهی های بزرگ نشده و کسب و کار را دچار مشکل ننماید، هر یک روز در چرخه عملیاتی و یا چرخه نقد بیان کننده خروج وجه نقد به اندازه متوسط هزینه های روزانه شرکت می باشد، لذا کوچکتر بودن این چرخه تاثیر مستقیمی بر افزایش ارزش آن شرکت و کسب و کار خواهد داشت.
ارزش گذاری سهام یک شرکت و عرضه بخشی از سهام آن شرکت در بازار سرمایه بیان کننده ارزش ذاتی آن کسب و کار خواهد بود، مدل ها و شیوه های گوناگونی برای ارزش گذاری سهام یک شرکت و یا یک دارایی وجود دارد که ارزش گذاری بر مبنای دارایی های آن کسب و کار، ارزش گذاری بر مبنای ارزش بازار صنایع همگن آن شرکت و همینطور ارزش گذاری بر مبنای مدل های درآمدی آن خواهد بود، روال معمول در ارزش گذاری بر مبنای درآمد و جریانات نقدی شرکت این است که ارزش یک شرکت را برابر با ارزش فعلی درآمدها و جریانات نقدی آینده آن کسب و کار در نظر می گیرند، لذا هر چه شرکت برای آینده خود برنامه ها و پروژه های سرمایه گذاری بهتر و بزرگتر و با بازده مورد انتظار بیشتری داشته باشد در ارزش گذاری کنونی سهام آن موثر خواهد بود، لذا ارزش گذاری و عرضه سهام یک شرکت در بازار سرمایه می تواند ارزش حقیقی شرکت هایی را که برنامه های مناسبی برای آینده دارند را بهتر نشان داده و ارزش آن کسب و کار را به نسبت آن چیزی که هم اکنون است بالاتر ببرد، حضور شرکت در بازار سرمایه مزایای گوناگونی از جمله بهره مندی از معافیت های مالیاتی، افزودن بر اعتبار شرکت، استفاده از امکانات تامین مالی و شفاف تر شدن عملیات شرکت را دارد.
رشد پایدار یک شرکت در حقیقت همان ظرفیت و پتانسیل رشد آن کسب و کار می باشد. آقای رابرت هیگینز از دانشمندان حوزه علوم مالی برای اولین بار این موضوع را مورد مطالعه و ارزیابی دقیق قرار داد، ایشان بیان داشت که رشد های حقیقی یک کسب و کار که در واقع همان رشدهای فروش دوره ای شرکت ها می باشند می بایست منطبق بر نرخ رشد پایدار آن شرکت باشد، این بدین معنا است که چنانچه رشد حقیقی از رشد پایدار یا پتانسیل رشد آن کسب و کار بالاتر باشد، تداوم این موضوع سبب می شود که شرکت با کمبود وجه نقد مواجه شود، همین موضوع در دهه نود میلادی برای شرکت Dell اتفاق افتاد به طوری که موجودی نقد شرکت Dell کفایت هزینه های یک روز شرکت را هم نمی کرد، تداوم این موضوع سبب میشد که شرکت با دریافت بدهی های روز افزون ریسک مالی خود را بالا برده و به این ترتیب کم کم خود را به ورطه ورشکستگی بکشاند، از طرفی دیگر عدم رشد حقیقی شرکت به اندازه ظرفیت رشد پایدار آن، سبب ایجاد مازاد وجه نقد جاری در شرکت شده که این موضوع نیز عدم کارایی آن کسب و کار را به دنبال خواهد داشت، هر دوی این موضوعات، یعنی افزایش ریسک شرکت در نتیجه افزایش هزینه های مالی و از طرفی عدم استفاده صحیح از منابع نقد، می تواند ارزش آن کسب و کار را کوچک نماید و بالعکس، استفاده صحیح و بهینه از منابع شرکت و کاهش ریسک مالی آن و در نتیجه همگامی رشد حقیقی با رشد پایدار می تواند ارزش شرکت را بالاتر ببرد.
شرکت Dell با بهره گیری از متخصصان حوزه مدیریت مالی کسب و کارها، توانست با انطباق رشدهای واقعی خود با رشد پایدارش، از خطر ورشکستگی نجات یابد.
مدیران کسب و کار می توانند هر رشدی را که مدنظر دارند و برای آن برنامه ریزی کرده اند را انجام دهند، اما باید الزامات این رشد را مدنظر قرار دهند و رشد پایدار را بر اساس رشدی که می خواهند انجام دهند، ایجاد نمایند. این الزامات مواردی را مانند توجه به حاشیه سود خالص، سرعت گردش کسب و کار، نوع ساختار سرمایه و میزان استفاده از بدهی درآن و همچنین سیاست تقسیم سود در مجامع شرکت را شامل می شود.
صورتهای مالی شرکتها بیان کننده سود های حسابداری کسب و کارهاست که این سودها ناشی از از کسر هزینه های حسابداری از فروش شرکت و یا درآمدهای عملیاتی آن می باشد؛ اما در حقیقت این سودها بیان کننده اقتصادی بودن یا اقتصادی نبودن آن سود برای شرکت نیست گاهی دو شرکت هر دو به یک سود مشترک می رسند اما این سود ممکن است برای یک شرکت اقتصادی بوده و برای شرکت دیگر غیر اقتصادی باشد. اقتصادی بودن سودهای ناشی از عملکرد کسب و کارها سبب افزایش ارزش آن کسب و کار خواهد شد بنابراین چنانچه نیت ما افزایش ارزش شرکتمان باشد می بایست به اقتصادی بودن سود های به دست آمده توجه ویژه نماییم.
این که یک شرکت سود اقتصادی به دست آورده است یا خیر به موضوعی تحت عنوان ارزش افزوده اقتصادی (EVA) بر می گردد؛ ارزش افزوده اقتصادی در حقیقت عبارت است از سود عملیاتی شرکت پس از کسر مالیات که مخارج سرمایه ای شرکت نیز از آن کسر گردد، چنانچه این عدد به دست آمده مثبت باشد ارزش افزوده اقتصادی به دست آمده و سود شرکت اقتصادی است اما اگر چنانچه نتیجه منفی باشد سود حاصله غیر اقتصادی است و ارزش افزوده اقتصادی ایجاد نشده است.
مخارج سرمایه ای یک شرکت نیز عبارت است از تمامی سرمایه به کار گرفته شده در آن کسب و کار که شامل سرمایه در گردش و دارایی ها و تجهیزات مورد استفاده در آن کسب و کار بوده که با تاثیر نرخ هزینه ساختار سرمایه آن شرکت در این سرمایه به کار گرفته شده، میزان و مقدار مخارج سرمایه ای مشخص می گردد. چنانچه ارزش افزوده اقتصادی در یک کسب و کار حاصل شود ارزش بازار آن کسب و کار نیز بالاتر خواهد بود و بالعکس عدم ایجاد ارزش افزوده اقتصادی سبب کوچکتر شدن و کم ارزش تر شدن آن کسب و کار خواهد شد، چرا که سودهای حاصله را غیر اقتصادی می نماید.
اینکه سود شرکت دارای کیفیت میباشد یا خیر خود موضوع بسیار مهم و با اهمیتی می باشد، گاهی سود هایی که شرکت ها کسب می کنند از کیفیت لازم برخوردار نیست، شناسایی و تعیین اینکه آیا سود شرکت دارای کیفیت میباشد یا خیر به این موضوع برمیگردد که آیا فروش و سود آن کسب و کار از رشد سرمایه در گردش آن شرکت بیشتر بوده است یا خیر؛ مسلماً شرکتی که از طریق سرمایه در گردش منابع زیادی را وارد عملیات شرکت می نماید و از طرفی نمی تواند از این منابع عملیاتی موجود استفاده صحیح نماید و نتواند فروش و سود لازم را ایجاد کند، در این صورت فروش و سود کسب شده توسط شرکت دارای عدم کیفیت لازم بوده و بالعکس شرکت هایی که فروش ها و سودهای با رشد بیشتری را در مقابل رشد های سرمایه در گردش کمتر ایجاد می کنند کسب و کارهایی هستند که دارای سود با کیفیت می باشند و از آن منابع به درستی استفاده کرده اند؛ تعداد معدودی از شرکتها هم وجود دارند که کسب و کاری با هوشمندی بالا را مدیریت میکنند، چنانچه با عدم افزودن بر سرمایه در گردش و یا حتی کاهش میزان آن نسبت به گذشته، سود و فروش خوبی را ایجاد می کنند، که این بهترین حالت برای یک شرکت و کسب و کار خواهد بود؛ بدیهی است شرکت هایی که به نحو بهینه از سرمایه در گردش خود استفاده کرده و سودهای با کیفیت می سازند دارای ارزش بیشتری نسبت به شرکتهای رقیب خود خواهند بود.
دو شرکت را در نظر بگیرید که این دو شرکت از یک میزان سرمایه در گردش و تجهیزات و ماشین آلات و دستگاه های مختلف استفاده می کنند، اما یکی از شرکتها درآمد و فروش بیشتری را به نسبت شرکت دیگر با همین میزان سرمایه ایجاد میکند که این موضوع در حقیقت گردش کسب و کار در آن شرکت را بالاتر خواهد برد، بنابراین بسیار مهم است که شرکت ها با استفاده از سرمایه های به کار گرفته شده کمتر، فروش های بیشتری را ایجاد نمایند که این موضوع سبب بالاتر رفتن سرعت گردش دارایی ها و سرمایه های آن کسب و کار خواهد شد؛ معمولاً برخی کسب و کارها در صنایعی با کاربرد سرمایه کم تر مانند شرکت های خدماتی، از سرمایه در گردش و تجهیزات و ماشینآلات و موجودی انبار کمتری استفاده می کنند و در نتیجه با ایجاد فروش ها و درآمدهای بیشتر، سرعت بالاتری را سبب می شوند و در مقابل شرکت هایی که از سرمایه های بزرگتری استفاده می کنند، مانند شرکت های خودروسازی و یا شرکت های تولید فولاد، گردش کسب و کار کوچک تری را ایجاد می نمایند، اما در هر حال هر کدام از صنایع چه صنایع سرمایه محور و چه صنایعی که سرمایه کمتری در آنها به کار برده می شود می بایست تلاش نمایند تا به نسبت سرمایه به کار برده شده، فروش های بالاتری را ایجاد نمایند که اگر این اتفاق در شرکت ها با برنامه ریزی مدون و خوب اجرا شود، بر ارزش آن کسب و کار خواهد افزود.
کسب و کارهای گوناگون برای ایجاد فروش و سودهای بیشتر در شرکت خود، سرمایه گذاری های گوناگونی را انجام می دهند و معمولاً شرکتها از یک پرتفوی متنوعی از سرمایه گذاری ها استفاده میکنند؛ دو عامل بسیار مهم در همه سرمایه گذاری ها برای کسب بازدهی مناسب وجود دارد که این دو عامل عبارتند از 1- بازده مورد انتظار آن سرمایه گذاری و 2- ریسک تحمیل شده بر آن سر مایه گذاری. چنانچه کسب و کار ها تلاش نمایند که در سرمایه گذاری های خود از حداقل ریسک در مقابل بالاترین بازدهی مورد انتظار استفاده نمایند، آن سرمایه گذاری می تواند برای آنها مطمئن و سودآور باشد، ترکیب متنوعی از سرمایه گذاری هایی از صنایع مختلف در پرتفوی شرکتها می تواند ریسک های غیر سیستماتیک سبد سرمایه گذاری های آن کسب و کار را به شدت کاهش داده و در مقابل بازدهی و سود های مناسبی برای آن ایجاد نماید، این موضوع سبب افزایش ارزش شرکت ها در طول فعالیت آنها خواهد شد.
در علم سرمایه گذاری برای شناسایی یک پرتفوی مناسب با خصوصیات مذکور از یک منحنی به نام منحنی مارکویتز استفاده می کنند و همینطور از از عملیات ریاضی خاصی در جهت بهینه سازی این پرتفوی بهره می برند.
هنگامی که صحبت از بازده مورد انتظار یک سرمایه گذاری می کنیم در حقیقت به این موضوع می پردازیم که آن دارایی یا آن سرمایه گذاری، احتمالاً چه میزان بازدهی و سودآوری را برای ما خواهد داشت. محاسبه بازده مورد انتظار برای آن سرمایهگذاری مستلزم دانستن عناصر گوناگونی می باشد، بازده مورد انتظار در حقیقت این موضوع را یادآوری می کند که ما چه انتظاری از بازدهی این دارایی یا این سرمایهگذاری باید داشته باشیم، عواملی که برای تعیین و ارزیابی این نوع بازده مورد استفاده قرار می گیرد شامل موارد زیر می باشد، 1- بازده بدون ریسکی که اقتصاد یک کشور در حال پرداخت به سرمایه گذارانی است که سرمایه گذاری بدون ریسک انجام میدهند، این مورد در کشورهای گوناگون متفاوت خواهد بود و بسیار به نرخ تورم و نرخ بهره وابستگی دارد. 2- بازدهی که به طور میانگین یک بازار بزرگ که مشتمل بر سرمایه گذاری های گوناگون و متنوع می باشد به سرمایه گذاران خود پرداخت میکند. 3- ریسک سیستماتیک آن سرمایه گذاری یا آن دارایی که از طرف اقتصاد کلان بر آن وارد می شود، که نوسانات بزرگ یا کوچکی را می تواند در آن سرمایه گذاری و یا دارایی ایجاد نماید، هرچه نوسانات دارایی به نسبت نوسانات بازار بزرگتر، ریسک سیستماتیک هم بزرگتر و هرچه نوسانات آن دارایی نسبت به نوسانات بازار کوچکتر باشد، ریسک سیستماتیک آن دارایی نیز کوچک تر خواهد بود، گاهی یک دارایی و یا یک نوع خاصی از سرمایه گذاری، نوساناتی متضاد و بر خلاف نوسانات بازار بزرگ دارد که ریسک سیستماتیک برای آن دارایی را منفی خواهد کرد، مجموع این موارد بازده مورد انتظار را برای یک سرمایه گذاری به کسانی که قصد سرمایه گذاری در آن دارایی را دارند تعیین می کند .
زمانی که صحبت از ریسک می کنیم ریسک هایی که به دارایی های گوناگون و سرمایه گذاری های متفاوت وارد می شوند به دو نوع کلی مختلف تقسیم می شوند، 1- ریسک های سیستماتیک یا ریسک های ناشی از نوسانات اقتصاد کلان، مانند تغییراتی که در نرخ ارز، نرخ تورم و نرخ بهره بانکی ایجاد میشود و این نوسانات در اقتصاد کلان می تواند تاثیرات گوناگونی را بر دارایی های متفاوت بگذارد؛ به عنوان مثال کوچکترین تغییر در نرخ تورم می تواند اثر بسیار بزرگی در تغییرات فروش یک شرکت داشته باشد و یا بالعکس در یک شرکت و یا دارایی دیگر تغییرات بسیار اندکی ایجاد نماید. شناسایی و ارزیابی اینکه یک دارایی چه میزان متحمل از ریسک سیستماتیک است به بررسی طولانی مدت و رابطه بلند مدت آن دارایی با نوسانات بازار بزرگ اقتصاد کلان خواهد داشت، 2 – ریسکی که ناشی از عملکرد خود آن دارایی ها و سرمایه گذاری ها بوده که تحت عنوان ریسک غیر سیستماتیک شناخته می شود، به عنوان مثال سهام یک شرکتی که از بدهی بسیار زیادی رنج می برد که هزینههای بدهی این شرکت، سود ها و درآمدهای آن را می بلعد، دارای ریسک متفاوتی نسبت به شرکتی که بدهی ندارد و یا از بدهی بسیار کمی استفاده می کند خواهد داشت، ریسک های مالی، ریسک های اعتباری، خطرات استفاده از آن دارایی، کارکنان و روابط آن شرکت و مواردی از این جمله که مختص به یک دارایی یا یک سرمایه گذاری خاص می باشند، ریسک غیر سیستماتیک خواهد بود، شناسایی و ارزیابی این ریسک بر اساس نوسانات بزرگ یا کوچکی که در بازدهی های خود آن دارایی از گذشته تاکنون ایجاد نموده است صورت می گیرد، شرکت هایی که در سرمایه گذاری های خود ریسک های کوچکتری را در مقابل بازدهی های بزرگتر می پذیرند می توانند به افزایش ارزش شرکت خود در طول زمان امیدوار باشند.
چرخه های تجاری شرکت ها که در حقیقت همان چرخه های نقدی و کسب و کار آن شرکتها می باشد، بیان کننده مدت زمان ورود و خروج پول نقد از آن کسب و کار است، این عدد ناشی از فعالیتهای عملیاتی شرکت بوده که بر اساس مدل هایی مانند گردش وصول مطالبات که بیان کننده آن است که مدت زمان وصول مطالبات یک شرکت به طور متوسط چند روز طول می کشد، همینطور گردش پرداختنی های شرکت نیز که بیان کننده آن است که پرداختی های شرکت به طور متوسط هر چند وقت یکبار صورت می پذیرد و همینطور گردش انبار و موجودی کالای شرکت بوده و متوسط ورود و خروج کالا به انبار را بیان می کند؛ چرخه کسب و کار و نقد شرکت از این جهت اهمیت دارد که بزرگ بودن آن در حقیقت دسترسی شرکت رو به منابع نقدی کاهش داده و بالعکس هرچه این چرخه کوچکتر باشد سرعت گردش منابع نقد در آن کسب و کار بالاتر بوده و دسترسی شرکت را به وجوه نقد آسان تر می نماید، این موضوع سبب میشود که شرکت متوسل به افزایش ریسک های مالی از طریق اخذ تسهیلات با نرخ بدهی های بزرگ نشده و کسب و کار را دچار مشکل ننماید، هر یک روز در چرخه عملیاتی و یا چرخه نقد بیان کننده خروج وجه نقد به اندازه متوسط هزینه های روزانه شرکت می باشد، لذا کوچکتر بودن این چرخه تاثیر مستقیمی بر افزایش ارزش آن شرکت و کسب و کار خواهد داشت.
ارزش گذاری سهام یک شرکت و عرضه بخشی از سهام آن شرکت در بازار سرمایه بیان کننده ارزش ذاتی آن کسب و کار خواهد بود، مدل ها و شیوه های گوناگونی برای ارزش گذاری سهام یک شرکت و یا یک دارایی وجود دارد که ارزش گذاری بر مبنای دارایی های آن کسب و کار، ارزش گذاری بر مبنای ارزش بازار صنایع همگن آن شرکت و همینطور ارزش گذاری بر مبنای مدل های درآمدی آن خواهد بود، روال معمول در ارزش گذاری بر مبنای درآمد و جریانات نقدی شرکت این است که ارزش یک شرکت را برابر با ارزش فعلی درآمدها و جریانات نقدی آینده آن کسب و کار در نظر می گیرند، لذا هر چه شرکت برای آینده خود برنامه ها و پروژه های سرمایه گذاری بهتر و بزرگتر و با بازده مورد انتظار بیشتری داشته باشد در ارزش گذاری کنونی سهام آن موثر خواهد بود، لذا ارزش گذاری و عرضه سهام یک شرکت در بازار سرمایه می تواند ارزش حقیقی شرکت هایی را که برنامه های مناسبی برای آینده دارند را بهتر نشان داده و ارزش آن کسب و کار را به نسبت آن چیزی که هم اکنون است بالاتر ببرد، حضور شرکت در بازار سرمایه مزایای گوناگونی از جمله بهره مندی از معافیت های مالیاتی، افزودن بر اعتبار شرکت، استفاده از امکانات تامین مالی و شفاف تر شدن عملیات شرکت را دارد.
سرمایهگذاران براساس سطح ریسکپذیری خود به دنبال شناخت فرصتهای سرمایهگذاری سودآورند و بازار سرمایه بهعنوان یکی از بازارهای جذاب، پویا و متنوع میتواند پاسخگوی نیاز سرمایهگذاران از قشرهای مختلف باشد.
سرمایهگذاران براساس سطح ریسکپذیری خود به دنبال شناخت فرصتهای سرمایهگذاری سودآورند و بازار سرمایه بهعنوان یکی از بازارهای جذاب، پویا و متنوع میتواند پاسخگوی نیاز سرمایهگذاران از قشرهای مختلف باشد.
سرمایهگذاران براساس سطح ریسکپذیری خود به دنبال شناخت فرصتهای سرمایهگذاری سودآورند و بازار سرمایه بهعنوان یکی از بازارهای جذاب، پویا و متنوع میتواند پاسخگوی نیاز سرمایهگذاران از قشرهای مختلف باشد.
سرمایهگذاران براساس سطح ریسکپذیری خود به دنبال شناخت فرصتهای سرمایهگذاری سودآورند و بازار سرمایه بهعنوان یکی از بازارهای جذاب، پویا و متنوع میتواند پاسخگوی نیاز سرمایهگذاران از قشرهای مختلف باشد.